loading...
در جستجوی کار
آخرین ارسال های انجمن
نیما بازدید : 264 سه شنبه 01 شهریور 1390 نظرات (0)

 و بعد هم رفت پیش منشی و چند دقیقه حرف زدن و اومد  ما از اونجا اومدیم بیرون

خواستم مرام و معرفت بزاارم به حمید گفتم چه قدر شد تا دنگ خوودم رو حساب کنم. جو گرفت می خواستم چک بکشم..یه لحظه خودم رو با بیل گیتس اشتباه گرفتم.

بعد حمید گفت 100 هزار تومان.

پشت گوشم خارش داد گوشم رو خاروندم.گاهی خیلی خارش می ده

حمید: تو که نمی تونی پول بدی چرا الکی مرام میای؟بیکاار.متوهم..

منم سرم رو انداختم پایین..خدا هیچ بیکاری رو شرمنده نکنه..الان اگه سر کار بوودم تراول می ریختم جلو حمید

حمید: حالا  سکته نکن خودم حلش کردم .تا یه مرد هست لازم نیست زن دست تو جیبش کنه.

اوه اوه یه لحظه نیما رو با مینا قاطی کردم.

نیما:حالا چه طوری پول رو دادی؟

.باهاشون بحث و تبادل نظر کردم از ما پول نگرفتن

به همین راحتی؟

این قدر هم راحت نبود..,ولی تو روابط عمومی من رو دست کم گرفتیاا..

البته شیرین خانوم واسه بیکارا تسهیلات ویژه ای در نظر گرفته و من هم از اون تسهیلات استفاده کرردم.

نیما:چه عجب.یه بار یکی به ما تسهیلات داد.

حمید یه نگاه به من کرد و گفت..

 جنبه نداری واسه همینه بهت تسهیلات نمی دن

وای اگه به تو تسلیحات بدن چه می کنی..راست می گن خدا خر و شناخت که بهش شاخ نداد

نیما:باز این زد سر به سرش

حمید:هی روزگار یه نیما سالم بود که اونم از دست رفت..نیما رفت های های..

نیما:من کجا رفتم؟

حمید:کاش رفته بودی و این ننگ  و این خاک بر سری رو هم همراه خودت برده بودی

من و بگو که یه عمر به پای تو سوختم و ساختم.همه چی رو به پات باختم.بابا تو دیگه کی هستی.

نیما:مگه چی کار کردم؟فقط پول نداشتم..بی پولی که جرم نیست

حمید:بی پولی جرم نیست ولی دزدی جرمه..دزدی کردی اقا نیما.دزد.دزد.هنجار شکن اجتماع

تمام خلافا رو داشتی که با تلاش و پشتکار فراوان و همت مضاعف اینم به سابقت اضافه شد

نیما:من و دزدی؟به من این کارا میاااد؟

یکم من رو نگاه کرد.انصافا بهت می اد..

با خودم گفتم شاید این شیرین خانوم  یه ورد خونده حمید دیوانه شده.یعنی دیوانه بود دیوانه تر شده

گفتم چی دزدیدم که خودم خبر ندارم؟

حمید: تو جیبت رو نگاه کن.می فهمی

تو جیبم رو نگاه کردم.خودکاری که شیرین خانوم  داده بود بزنیم تو کاسه تو جیبم بود

ای بابا این چیه تو جیب من؟ این این جا چی کار می کنه؟ کی این رو گذاشته جیب من؟

حمید: خودش بال در اورده.گفته کجا برم بهتر از جیب یه ادم بیکار بدبخت فلک زده

نیما:ولی من برش نداشتم.

حمید:همه دزدا همین رو می گن.قدیمی شده من نبودم من بی گناهم..

بعد هم دست من رو گرفت بیا می خوام ببرمت به چنگال عدالت بسپارمت.می خوام به برادرا بگم یه دزد گرفتم یه جانی بالفطره

نیما:چرا شلوغش می کنی یه خودکاره فقط

حمید:تمام قاتلا و جنایتکارا از دزدی همین چیزای کوچیک شروع کردن من به عنوان یه دوست باید جلوی تو رو بگیرم.تا فردا وجدانم اسوده باشه.

نیما:یواش بابا کسی رد میشه فکر می کنه از بانک مرکزی دزدی کرردم.یا طلاهای بازار رو به سرقت بردم

اصلا بیا بریم خودکارش رو پس بدیم من از دست متلک های تو راحت بشم..

با حمید برگشتیم سمت خونه اقدس یاکوزا یا شیرین خانوم.یا رمال یا جادوگرهر چی

.که دیدیم صدای آژیر ماشین برادرا میاد..ایو ایو ایو(صدای ماشین برادرا بود که  دچار سرما خوردگی شده بود)

رفتیم یه گوشه قایم شدیم و یواشکی و خیلی ماهرانه داشتیم نگاه می کردیم.ترسیدیم بریم جلوتر

برادرا داشتن همشون رو دستگیر می کردن.شیرین خانوم رو هم دستگیر کردن.خواستم برم خودکار رو بدم.

گفتم منم میگیرن با خودشون می برن.

.یارو کلی پول بر می داره . کلاه برداری می کنه دستگیر نمیشه

این انصافه من به خاطر یه خودکار دستگیر بشم برم زندان؟؟دیگران نمی خندن؟ فردا تیتر روزنامه ها پسری به خاطر یه خودکار رفت زندان

در حال سرک کشیدن بودیم که یه نفر از پشت گفت اهای شما دو تا چیکار می کنید

پشت سرمون رو نگاه کردیم یا ابلفضل هر کول زنده شده

یه مرد گنده از این بدنسازا.که چند برابر من و حمید بوود دیدیم.منم شروع کردم ترسیدن و لرزیدن

که حمید گفت دوستمون داره میاد اینجا وایسادیم بترسونیمش

اونم گفت الان من میام..این دوستتون رو ببینم.

حمید گفت زشته اقااا .دوستمون پسر نیست..

دختره؟ دختر محله مااا؟ وایسین الان بیااام..و داد می زد دزد دزد..مردم دزد بگیرید

ما هم دیدیم اوضاع این طوری شد یه نگاه به هم کردیم..شروع کردیم فرار کردن

شده بودم یوزپلنگ..اگه با پراید مسابقه می دادم حتمااا ازش جلو می زدم..نه نه ماشین داخلی خوبه..ایراد روش نزارم فردا کارخونه رو می بندن یه عده بیکار میشن

اگه با ماشین خارجی مسابقه می دادم ازش جلو می زدم.باید مدال طلای و نقره المپیک رو به من و حمید می دادن...

داشتیم تند و سریع  و زود مثل بر ق و باد از خیابان ها و کو چه ها می گذشتییم..تمام موانع را از مسیر 

بر می داشتیم.هیچ چیز جلو دار ما نبود..اه خدای من چه قدر ما سرعتمون زیاد بود.

این قدر تو کوچه ها این ور اونور دویدیم که رسما گم شدیم..اینجا بود که از گوش های خودمون کمک گرفتیم

و خیابان اصلی رو پیدا کردیم..

نیما: حمید چرا این طوری شد؟

حمید:چرا نداره که از بس تو نحسی.

نیما:چه ربطی به من داشت؟

حمید:ربط نداشت؟ طرف 20 ساله رمالی می کنه گیر نیفتاد.تا تو پات باز شد اونجا

چند دقیقه بعدش دستگیرشون کردن.الان همش رو از چشم تو می بینن.

ازاد که بشن می افتن دنبالت حالت رو جا میارن.

نیما:خوب تو ام که اونجا بودی

حمید:بله ولی من سابقم پاک پاکه..اونا با اجنبه در ارتباطن می دونن کی نحسه کی نیست

ولی نیما ما یه سوپرمارکت داریم تو محلمون گرون فرووشه جون من بیا یه سر بریم اونجا تااین مغازش تعطیل بشه

نیما:اینا ربطی به من نداره..همش اتفاقه

اتفاقا ربط داره..یه بار بردیمت جشن تولد..همه گیر افتادن..ثریا این همه خلاف کرد هیچیش نشد تا خواست تو رو چیز خور کنه.بدبختی سرش نازل شد.اینم از اینجاااا..اینا همش نشاست نیماا

شاید تو قدرت خارق العاده  ای داری و خودت خبر نداری

صحبت های حمید من رو به فکر فرو برد ولی زود اون فکرارو از خودم دور کردم.چون فکراش شیطانی بود

به حمید گفتم چرا اون مرده داد زد دزد دزد؟

حمید: خوب اگه چیز دیگه می گفت بقیه همسایه ها می اومدن فقط تماشا کنن و با موبایل فیلم بگیرن

ولی وقتی بگه دزد دزد همه میان تا دزدارو یه کتکی زده باشن و جیگرشون حال بیاد.همه دنبال اینن انرژیشون رو یه جور ی خالی کنن چه جایی بهتر از دعوا و خالی کرد روی سر یه دزد و نا امن کننده جامعه

رسیدیم سر خیابون چند دقیقه وایسادیم ماشین نمی یومد.یعنی ماشین بود ولی همش واسه دربستی..ما هم بیکاریم..پول نداریم همیشه در بستی بریم

بعد هم یه 206 با سرعت از کنار ما رد شد

که حمید گفت بی شعور اینجا رو با پیست اشتباه گرفته

بعد دیدیم 206 زد رو ترمز و  داره دنده عقب میاد

ترسیدم گفتم الان حرف حمید رو شنیده و میخواد بیاد دعوا راه بندازه.اماده شدم که باز فرار کنم


این داستان ادامه دارد...

.......

کارت شارژ زیاد زیاد بخرید چون فعلا این تنها منبع درآمد جیب مبارک ما است

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 36
  • کل نظرات : 228
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 18
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 9
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 9
  • بازدید ماه : 10
  • بازدید سال : 45
  • بازدید کلی : 13,817